کسوف دل

کسوف دل

ساده‌تر بگویم/ اهل کوچه‌های خاکی ترانه نیستم/ با دقایق وجود،‌ساعت دلم تکان نمی‌خورد/ دارم از خودم ناامید می‌شوم/ قد حرف‌های عاشقانه نیستم!/ من قیافه‌ام به عاشقان نمی‌خورد/ سال هاست فکر می‌کنم/ من که راسخ و دقیق/ چون عمود خیمه‌گاه شرک/ با ستون لشکر یزید ایستاده‌ام/ کی شهید می‌شوم؟/

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده

می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند زمن آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غمها

فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی

نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ بر آرم از دل
وای این شب چقدر تاریک است

خنده ای کو که به دل انگیزم
قطره ای کو که به دریا ریزم
صخره ای کو که بدان آویزم

مثل اینست که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من لیک غمی غمناک است

هر دم این بانگ بر آرم از دل
وای این شب چقدر تاریک است
اندکی صبر سحر نزدیک است

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۵۲
زهرا

ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت

بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت

حیف است طایری چو تو در خاکدان غم

زین جا به آشیان وفا می‌فرستمت

در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست

می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت

هر صبح و شام قافله‌ای از دعای خیر

در صحبت شمال و صبا می‌فرستمت

تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب

جان عزیز خود به نوا می‌فرستمت

ای غایب از نظر که شدی همنشین دل

می‌گویمت دعا و ثنا می‌فرستمت

در روی خود تفرج صنع خدای کن

کآیینهٔ خدای نما می‌فرستمت

تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند

قول و غزل به ساز و نوا می‌فرستمت

ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت

با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت

حافظ سرود مجلس ما ذکر خیر توست

بشتاب هان که اسب و قبا می‌فرستمت


پ.ن: یعنی باز هم توصیه به صبر. آیا امیدی هست وقتی اعتقادی به فال نداشته باشی............

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۲۱
زهرا

ای عاشقان ای عاشقان آمد گَه وصل و لقا

از آسمان آمد ندا کای ماه رویان الصلا

ای سرخوشان ای سرخوشان آمد طرب دامن کشان

بگرفته ما زنجیر او بگرفته او دامان ما

آمد شراب آتشین ای دیو غم کنجی نشین

ای جان مرگ اندیش رو ای ساقی باقی درآ

ای هفت گردون مست تو ما مهره‌ای در دست تو

ای هست ما از هست تو در صد هزاران مرحبا

ای مطرب شیرین نفس هر لحظه می‌جنبان جرس

ای عیش زین نه بر فرس بر جان ما زن ای صبا

ای بانگ نای خوش سمر در بانگ تو طعم شکر

آید مرا شام و سحر از بانگ تو بوی وفا

بار دگر آغاز کن آن پرده‌ها را ساز کن

بر جمله خوبان ناز کن ای آفتاب خوش لقا

خاموش کن پرده مدر سغراق خاموشان بخور

ستار شو ستار شو خو گیر از حلم خدا

پ.ن: 

1) عرفه و عید قربان داره میاد. همیشه یه حس امیدواری با یه حس عجیبه دیگه که نمی دونم چیه داره شاید غمه شاید خوفه شاید حس از دست دادنه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۳۰
زهرا
داستان های رنگ و وارنگ اینستاگرام هم برای خودش عالمی دارد. آدم هایی که همه یک جور لباس می پوشند، یک جور غذا درست می کنند، همه به تعدادی کافه مشخص می روند، یک دسته مشخص کتاب می خوانند، همه با موضوعات یکسان، همه یک مدل عکس می گیرند از کتاب ها با لباس هایشان، یکی با لیوان قهوه اش، یکی با بستنی اش، یکی با گل ها و گلدانش، یکی با عروسک هایش،.... خلاصه دنیایی رنگی راه انداخته اند. تعدایشان همه که همه با هم یک شبکه اند، یکی اشان را اد می کنی می بینی الگو برداری از روی دیگری است، دیگری را هم اد می کنی و بعد دیگری و دیگری دیگری. الگوهای زندگی اشان همه یک الگو است. مثلا تو می توانی بدون اینکه فلان شخص را بشناسی بگویی دکوارسیون خانه اش چگونه است، رنگ قاشق و چنگالش چیست، حتی بروی داخل کمد لباس هایش، نوع غذایی که می خورد و سلیقه اش در رنگ مو و آرایش و غیره را بدانی..... از یک دیدگاه جذاب است، آشنایی با سلیقه های مختلف که به صورت عمومی و در دنیای واقعی شاید این همه تجربه در یک چشم به هم زدن در اختیارت قرار نگیرند. ولی از دیدگاهی دیگر وارد کردن همه آم های ناشناس به حریم خصوصی زندگی ات زنگ خطر را به صدا در می آورد. چه بسا خیلی از همین آدم های خوش سلیقه بعد از یک مدت صدایشان در می آید که لطفا کامنت های خصوصی نگذارید، سوالات خصوصی نپرسید، بعضی هایشان قهر می کنند و صفحه اشان را می بندند و ...... . خوب آدم عاقل خودت مردم را به زندگی خصوصی ات راه دادی بعد انتظار داری تحت مدیر تو رفتار کنند، آن هم مردم خیلی خوش فرهنگ سرزمینمان که کنجکاوی جز ذاتشان است. این دیدگاه هم مهم است ولی نقطه با اهمیت تر که فکر و توجه را جلب می کند، مسابقه مصرف گرایی و بالا رفتن سطح توقع افراد است. در این مسابقه مجازی که راه افتاده برای عقب نماندن از سیل قافله باید بخری، زیبا تر کنی، بهتر بپوشی و بیشتر خرج کنی تا دیده شوی.... آیا این همه آن هم برای دنیایی که واقعیتش خیلی با این دنیای مجازی متفاوت است، این همه رقابت و تلاش لازم است.....

پسانوشت: با این حال من خودم از مشتریان این دنیای مجازی هستم....... و از دیدن دنیای متفاوت دیگران لذت می برم.......
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۴۴
زهرا