کسوف دل

کسوف دل

ساده‌تر بگویم/ اهل کوچه‌های خاکی ترانه نیستم/ با دقایق وجود،‌ساعت دلم تکان نمی‌خورد/ دارم از خودم ناامید می‌شوم/ قد حرف‌های عاشقانه نیستم!/ من قیافه‌ام به عاشقان نمی‌خورد/ سال هاست فکر می‌کنم/ من که راسخ و دقیق/ چون عمود خیمه‌گاه شرک/ با ستون لشکر یزید ایستاده‌ام/ کی شهید می‌شوم؟/

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

بعد از روزها و هفته ها و ماه ها افسردگی و ناامیدی، دو هفته بود که رنگ و روی امید به چهره ام برگشته بود. شادی دوباره داشت روی خودش را به من نشان میداد. دوباره داشتم انگشتم رو روی روح همه چیز می کشیدم. همین دیروز بود که داد سخن دادم که خدا کمک خواهد کرد شاید دیر شاید دور ولی زمانش درست است حساب و کتابش درست است که یک ساعت پیش زنگ زد و همه امیدهایم و انگیزه هایم را نابود کرد. از من خواست  که له شوم تمام شوم تا او بماند تا او باشد تا او احساس کند که حرف حرف اوست. دوباره برگشتم سر خانه اول. تاریخ ۱۳ آبان ۹۶. یعنی دقیقا نیش خوردم و رفتم در نقطه ای که چهار ماه پیش ایستاده بودم. 

اختلافاتشان را با هم پتک کرده اند و دیوار کوتاه هم را یافته اند و می کوبن. هر کدامشان هم مدعی است که به فکر من است، خیرخواه من است، ولی همه اشان کوس خود را می زنند و خر خود را می رانند. این جماعت مردسالار حق به جانب. 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۲۶
زهرا