کسوف دل

کسوف دل

ساده‌تر بگویم/ اهل کوچه‌های خاکی ترانه نیستم/ با دقایق وجود،‌ساعت دلم تکان نمی‌خورد/ دارم از خودم ناامید می‌شوم/ قد حرف‌های عاشقانه نیستم!/ من قیافه‌ام به عاشقان نمی‌خورد/ سال هاست فکر می‌کنم/ من که راسخ و دقیق/ چون عمود خیمه‌گاه شرک/ با ستون لشکر یزید ایستاده‌ام/ کی شهید می‌شوم؟/

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

به همکاری زنگ زدم تا سوال کاری و علمی بپرسم. چهار پنج سال است که همدیگر را می شناسیم و برای هم احترام زیادی قائلیم. همیشه کلی تحویل می گرفت. این بار اما سرد و بی تفاوت صحبت کرد و انگار مزاحمش شده باشیم. از صداهایی که آمد فهمیدم که در ماشین است و موبایلش هم روی بلندگو و همسر و فرزندش نیز درون ماشین هستند. طرف جوری سرد صحبت می کرد و سعی در اتمام تماس داشت که انگار اصلا مرا نمی شناخت. این چند وقت اغلب با مردانی از اطرافم برخورد کرده ام که در مقابل خانواده هایشان سرد و سنگین و ناشناس با توبرخورد می کنند و زمانی که خانواده اشان نیستند گرم و صمیمی برخورد می کنند. حالا فرض کن تو کسی باشی که موازین شرعی و اخلاقی را هم رعایت می کنی و تازه با غرور و بی احساس هم با این نامحرمان حرف می زنی که همه احساس می کند چقدر سرد و بی احساسی. حاضرند به تو که از همکارانشان، از همکلاسی هایشان، از دوستانشان هستی توهین کنند تا جلوی زنانشان نشان دهند که به عیر از آن ها با هیچ زنی گفتگو هم نمی کنند.  مردها جامعه ما مریض اند. برای نشان دادن پایبندی اشان به زندگی برای همسرانشان نقش بازی می کنند. مذهبی و عیر مذهبی و پایبند به اخلاق و غیر آن نداریم. این دسته مردها باعث می شوند که تو در اجتماع محبور به محدود کردن خودت شوی تا مبادا این ها آب در دلشان تکان بخورد. تکلیفشان با خودشان مشخص نیست هم می خواهند با زنانی که در اجتماع اطرلفشان هستند معاشرت داشته باشند و هم می خواهند همسرانشان از آن ها تصویر مردی که غیر از رخ ماه آن ها هیچ آفتاب و مهتاب دیگری را ندیده است داشته باشند. و باز هم تو به عنوان یک زن باید آسیب ها را تحمل کنی و دم نزنی.....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۷ ، ۱۱:۵۵
زهرا

کاش می شد قبل از اینکه روابطتان را با کسی عمیق کنید سنسوری رویش نصب بود که هشدار میداد "این آدم بیمار است، مراقب باش". گاهی طرف در خودآگاهش بیمار نیست، اصلا فکرش را هم نمی کند که بیمار است ولی در ناخودآگاهش سرطان روان دارد و خودش هم نمیداد. با بیماری اش دیگران را شکنجه می دهد. مثالش این است که مثلا در کودکی اش ار فقدان ها یا کمبود محبت هایی رنج برده و آن ها را هضم نکرده و حل نکرده و با خودش تا سنین میانسالی آن را حمل کرده و ناخودآگاهش منتظز فرصتی برای انتقام است. از آدم هایی بی ربط. یا اینکه در شرایط زندگی اش از آدم هایی یا قشر خاصی آسیب دیده است و قدرت و توان انتقام از آن ها ندارد و در سال های بعد با دیدن آدم هایی مشابه که دارای برخی ویژگی های مشترک با آن آدم هستند آن ناخودآگاه بیرون ریزنده انتقام گیرنده اش فعال می شود و شروع می کند به قلع و قمع دیگران. هر چقدر هوش بیشتری داشته باشد، نوع بازی اش برای انتقام گیری هوشمندانه تر است و به تبع آن آسیب زدنش نیز بیشتر. آن ها جوری برایت نقش بازی می کنند که اگر از نزدیک با آن ها آَشنا نباشید رفتارهایشان و حرف هایشان را باور می کنید و وقتی خیلی به آن ها نزدیک می شوید و رفتارهایشان را تحلیل می کنید می بینید از چه بیماری درونی خورنده ای رنج می برند. این سرطان روان غالبا درمانی ندارد و هیچ گونه دارویی رویشان جواب نمی دهد چون سالیان سال بعضا پنجاه شصت سال طرف در ناخودآگاهش ابن سلول های سرطانی را رشد داده و تغذیه کرده و آماده اشان کرده است برای روز انتقام. تنها راه برای کمک کردن به این افراد این است که کمک کنی که روز انتقامشان به تاخیر بیفتد و سبب فعال کردن ناحودآگاهشان نشوی و بهترین راه فرار کردن از این آدم هاست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۷ ، ۱۱:۲۴
زهرا