کن سلامی رهگذر روح و روانم گم شده...........
شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۶ ق.ظ
و همه رفتند کربلا باز هم نخواستم، باز هم نشد، ..............................
وقتی خداحافظی می کنند و می روند لایه ای از روی قلب تو را می کنند و می برند و تو می مانی با این همه احساس تهی شدگی، غرق شدگی ، سرگردانی و حال مرداب وارت
پسانوشت:
کن نظر ای رهگذر بر خاک پاک این دیار
من در این صحرای خونین دیدگانم گم شده
خواهرم زینب بیا بر کربلای پر ز خون
بی سران را بنگر اینجا خون نگار رو لاله گون
خواهرم از بهر این صد پاره بی دست و سر
کفنی آور به من، تسلیتی گو که جوانم گم شده
بارالها یوسف گم گشته ام آخر کجاست
در میان چاه سنگر یا به خیل شهدا
من در این صحرای خونین دیدگانم گم شده
خواهرم زینب بیا بر کربلای پر ز خون
بی سران را بنگر اینجا خون نگار رو لاله گون
خواهرم از بهر این صد پاره بی دست و سر
کفنی آور به من، تسلیتی گو که جوانم گم شده
بارالها یوسف گم گشته ام آخر کجاست
در میان چاه سنگر یا به خیل شهدا
۹۴/۰۹/۰۷